عليه فقر و فلاکت
با هيئت دائر حزب
على جوادى٬ آذر ماجدى٬ جليل بهروزى٬ سياوش دانشور
بخش دوم:

يک دنياى بهتر: يک وجه سياست حزب در مبارزه عليه فقر و فلاکت نقد مستمر "راه حل"هاى دست راستى اعم از حکومتى و اپوزيسيونى است. اين جنبه چه اهميتى دارد و چه جايگاهى در مبارزه عليه فقر ايفا ميکند؟

على جوادى: اجازه دهید که "راه حل های" رژیم اسلامی و جناحهای شکل دهنده اش را مستقل از راه حل های دست راستی در اپوزیسیون رژیم مورد بررسی قرار دهم.
 
رژیم اسلامی نه تنها هیچ "راه حلی" برای مساله بیکاری ندارد بلکه وجود چنین حکومتی خود یک عامل مهم در گسترش و دامنه فقر و فلاکتی است که امروز گریبان مردم را گرفته است. فقر٬ و به همان درجه بیکاری٬ چماقی در دست رژیم اسلامی برای به زانو درآوردن و تخلیه کردن توان مبارزاتی توده های مردم کارگر و زحمتکش در جامعه است. مسبب فقر و فلاکت و بیکاری سیستم استثمارگر سرمایه داری است٬ اما رژیم اسلامی به فقر و فلاکت ابعاد گسترده و دامنه داری بخشیده است و از طرف دیگر از این اهرم بمنظور حفظ و بقای خود بهره میجوید. همانطور که وحشیانه با اعدام و زندان و شکنجه و شلاق سرکوب میکند٬ با فقر و بیکاری و فلاکت هم توده های مردم را به لحاظ اقتصادی سرکوب میکند. مساله اینجاست که فقر و فلاکت موجود یک محصول عملکرد اقتصادی نظام سرمایه داری و عملکرد سیاسی رژیم اسلامی است. رژیم اسلامی با تحمیل پایین ترین سطح دستمزد به توده های مردم زحمتکش عملا اکثریت عظیم جامعه را به مرگ و نابودی تدریجی محکوم کرده است. همانطور که بارها اعلام کرده ایم٬ تحریم اقتصادی یک سلاح کشتار دسته جمعی است٬ سیاست اقتصادی رژیم اسلامی هم٬ یک سلاح کشتار و نابودی دسته جمعی در جامعه است.  

برای پی بردن به این واقعیت زمخت راه دوری نباید رفت. اگر کسی تنها یک روز در گوشه و کنار شهر تهران و سایر شهرها گشتی بزند  به ابعاد ضد انسانی این فاجعه اجتماعی پی خواهد برد. کار به جایی رسیده است که فقر و فلاکت و مصائب اجتماعی ناشی از آن به یک تم و سوژه دائمی در موزیک
رپ در کشور تبدیل شده است. واقعیت این است که مبارزه علیه فقر و فلاکت یک عرصه مهم مبارزه اجتماعی و طبقاتی در جامعه است. جامعه حول این مساله بشدت قطبی خواهد شد. ما رژیم اسلامی را افشاء میکنیم. ماهیت واقعی این رژیم و سیاستهایش را در جامعه نشان میدهیم. تلاش میکنیم مبارزه کارگر و جوانان را بر علیه بیکاری و فقر و فلاکت سازمان دهیم. برای ما مبارزه علیه بیکاری و فقر در عین حال مبارزه ای همه جانبه برای سرنگونی رژیم اسلامی و نابودی نظام سرمایه داری است. ما در عین حال برای بیرون کشیدن حقوق و مطالبات مردم از حلقوم این اوباش اسلامی تلاش میکنیم.

ما در عین حال راه حل های نیروهای اپوزیسیون دست راستی و ارتجاعی را عمیقا نقد میکنیم. نقد راه حل های اپوزیسیون دست راستی یک وظیفه دائمی ماست. این جریانات تلاش میکنند که فقر و فلاکت را نتیجه بی لیاقتی و نه محصول عملکرد سیستم سرمایه داری و حاکمیت رژیم اسلامی بحساب آورند. تلاش می کنند تا مناسبات سرمایه داری را از گزند نقد و تعرض توده های کارگر نجات دهند. ما اجازه نخواهیم داد. این یک بخش از وظیفه کمونیستی ما برای استقرار جامعه ای آزاد٬ برابر و مرفه٬ یک جامعه آزاد سوسیالیستی است.
 
ما در نقد جوهر اقتصادی اپوزیسیون راست و محافظه کار قبلا بطور مفصل بحث کرده ایم. اجازه دهید در اینجا با استفاده از این نقدها بحث را ادامه دهم. ابتدائا باید تاکید کرد که ماهیت راه حل اپوزیسیون راست و محافظه کار تماما استثمارگرایانه و ضد کارگر است. در بهترین حالت وضعیت کارگر و توده مردم زحمتکش در چهارچوب راه حل های این اپوزیسیون چیزی بهتر از وضعیت کارگر در ترکیه و مصر و اردن نخواهد بود. اگر تفاوتی هست در میزان رابطه و مناسبات این نیروها با دول سرمایه داری در غرب است. اپوزیسیون راست نقدی به نفس مناسبات اقتصادی حاکم و استثمار کارگر و تلاش سرمایه برای انباشت سود از قبل دسترنج کارگر ندارد. اگر انتقادی هست این است که رژیم اسلامی را حکومتی "ناتوان" در چهارچوب اقتصاد کاپیتالیستی قلمداد میکند. از این رو خواهان ادغام همه جانبه سرمایه داری ایران در اقتصاد جهانی اند. مدافع "آزادی" بیشتر بازار آزاد و رقابت سرمایه ها هستند. مدافع بی قید و شرط قوانین کور و خشن بازار بر زندگی مردم اند. خواهان رفع موانع حقوقی و سیاسی گردش سریع و انباشت سرمایه اند. شاخصهای این آلترناتیو را میتوان با کلمات کلیدی مانند: "شکوفایی اقتصادی"٬ "اقتصاد پویا"٬ توسعه اقتصاد ملی"٬ "بار آوری اقتصادی" بیان کرد. در این شاخصها جایی برای درجه رفاه و تامین اجتماعی٬ آسایش و امنیت اقتصادی٬ و برابری اجتماعی و اقتصادی نیست. نه وعده ای در کار است نه حتی توهمی در این زمینه جایز است.
 
این نیرو مدافع بی چون و چرای سیاستهای ریاضت کشی اقتصادی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است. از طرح ارتجاعی حذف سوبسیدهای احمدی نژاد علیرغم اختلافات با حکومت اسلامی بدون کوچکترین شرمی دفاع کردند. واقعیت این است که آلترناتیو راست کوچکترین توهمی به سیاست تعدیل اقتصادی٬ و ذره ای توهم به برابری اقتصادی ندارد. سیاست "ریاضت کشی" اقتصادی اصلی ترین اهرم این جریان در شرایط بحران اقتصادی است. به این اعتبار پلاتفرم اقتصادی این آلترناتیو عمیقا راست و ضد کارگری است. همانطور که جریانات راست در اروپا و آمریکا و در اقصی نقاط جهان در مواجه با بحران سرمایه نیز تعرض همه جانبه ای به حقوق و معیشت کارگر را در دستور قرار میدهند این جریان نیز نسخه دیگری در دستور ندارد. فقر و فلاکت و محرومیت اجتماعی نتیجه کارکرد اقتصادی این آلترناتیو برای کارگر و توده مردم زحمتکش است.
 
اما تصور خامی خواهد بود اگر ثمره کارکرد اقتصادی این آلترناتیو را حتی مشابه ثمره کارکرد اقتصاد ما به ازاء سیاسی این جریان در غرب بدانیم. تفاوتها پایه ای اند و به ویژگیهای اقتصاد سرمایه داری در جامعه ای مانند ایران برمیگردد. چرا؟

واقعیت این است که پلاتفرم اقتصادی این جریان سازماندهی "اقتصاد کار ارزان"٬ اقتصادی مبتنی بر نیروی کار ارزان است. کار ارزان شاخص اصلی و مولفه تعیین کننده این آلترناتیو اقتصادی است. و با توجه به سطح نازل تکنولوژیک و دانش فنی و کارآیی سرمایه٬ این الگویی است که سرمایه داری ایران پیشاروی خود دارد و در آن چهارچوب میتواند عمل کند. سرمایه داری در ایران نمیتواند بر مبنای قدرت بالای تکنولوژیک و دانش فنی باز سازی شود. نمیتواند حوزه صدور سرمایه در عرصه های تعیین کننده تولیدات مورد نیاز در جامعه باشد. ریاضت اقتصادی و کار ارزان تنها الگویی است که میتواند سرمایه را به گردش در آورد و امیدی به تخفیف بحران اقتصادی سرمایه در ایران داشته باشد. از این رو نه تنها نیروی کار باید ارزان باشد بلکه باید ارزان هم باز تولید شود و ارزان هم نگاه داشته شود. نتیجتا سطح دستمزد و شرایط زندگی و کار طبقه کارگر و توده مردم زحمتکش باید پایین و قابل رقابت با سایر جوامعی باشد که بر مبنای این الگوی اقتصادی سازمان یافته اند. راه دیگری در مقابلشان نیست. از این روست که بدون توهم بر طبل ریاضت کشی اقتصادی میکوبند. چرا که افزایش توان و قدرت اقتصادی کارگر کارآیی این الگو و آلترناتیو اقتصادی راست را به سرعت به بحران میکشاند. بیهوده نیست که ما از مدافعین این آلترناتیو حتی نمی شنویم که مثلا دستمزد کارگر در فردای به قدرت رسیدن این جریان مشابه دستمزد کارگر در فرانسه و انگلستان و یا آمریکا باشد. چرا که اقتصاد سرمایه داری در ایران را نمیتوان با دستمزدی معادل دستمزد کارگر در این جوامع سرپا نگهداشت و دچار بحران نشد. الگوهای اقتصادی مشابه را باید در فیلپین و پاکستان و چین و ویتنام حداکثر جستجو کرد. بطور خلاصه دستمزد بالا و سود سرمایه در این الگوی اقتصادی غیر قابل جمع اند.
 
تبعات چنین الگوی اقتصادی روشن اند. دستمزد نازل کارگر یک رکن پایه ای این اقتصاد است. بعلاوه دستمزد نازل کارگر به معنای محرومیت توده مردم زحمتکش از وسایل و مایحتاج و نیازمندیهای عمومی یک زندگی انسانی در جامعه است. جدال بر سر پایین نگهداشتن دستمزد کارگر٬ جدالی بر سر سرنوشت و کارآیی این آلترناتیو اقتصادی است. از این رو در این آلترناتیو خبری از دو روز تعطیل در هفته نخواهد بود. ۴۵ روز مرخصی سالانه مترادف چوب لای چرخ این اقتصاد قرار دادن است. خواست حداکثر ۳۰ ساعت کار در هفته غیر ممکن و ندیدن "واقعیات و ملزومات اقتصادی" جامعه و "تن پروری" کارگر به حساب می آید. مطالبه بیمه بیکاری مکفی برای همه افراد آماده به کار امری لوکس و توطئه بر علیه ملزومات "شکوفایی اقتصادی" است. حقوق و مزایای بازنشستگی که تامین کننده یک زندگی انسانی برای سالمندان باشد رویایی تماما دست نیافتنی در این آلترناتیو هستند. حتی ایمنی در محیط کار با راندمان کاری و تضمین برنامه ریزی تولیدی و سرعت خط تولید خوانایی ندارد. اخراج و "تعدیل نیروی کار" بخشی از سیاست تامین انضباط سرمایه در محیط کار است. سرمایه برای انباشت باید دارای هرگونه "انعطافی" باشد. بتواند کارگر را اخراج کند. بیکارش کند و از زندگی محرومش کند. در این آلترناتیو اعتصاب کلامی ممنوعه است. تجمع کارگر و برگزاری مجمع عمومی جرمی از پیش اعلام شده و قانونی شده است. تشکل کارگر ممنوعه است. اگر امروز در تبلیغاتشان تشکل غیر قانونی نباشد٬ فردا که نیاز پایین نگهداشتن دستمزد در دستور قرار بگیرد بدون تردید ممنوع خواهد شد. همانطور که سابقه تاریخی الگوهای مرود نظرشان نشان داده است.
 
از طرف دیگر سطح و استاندارد زندگی کارگر و مزدبگیر در جامعه ملاک و شاخص زندگی و استاندارد زندگی اکثریت عظیم شهروندان جامعه است. واقعیت پایه ای این است که کارگران و مزدبگیران اکثریت عظیم جامعه را تشکیل میدهند. در نتیجه در چنین جامعه ای اکثریت عظیم توده های مردم محروم خواهند بود.
 
در چنین الگویی خدمات پزشکی رایگان و قابل دسترس برای همگان یک آرزو است. حداکثر کالایی است که باید خریداری شود. رایگان نیست. بخشی از حقوق پایه ای و طبیعی شهروندان نیست. سرنوشت آموزش و آموزش عالی نیز متفاوت نخواهد بود. آموزش در تمامی سطوح رایگان نخواهد بود. کیفیت آموزش بر حسب هزینه دریافت شده توسط موسسات آموزشی تعیین خواهد شد. در این آلترناتیو مسکن نامناسب و معضل دائمی مردم خواهد بود. حق معاش٬ حق برخورداری از ضروریات زندگی متعارف در جامعه٬ حق فراغت و تفریح و آسایش٬ حق سلامتی جایی بطور متعارف در این آلترناتیو نخواهد داشت. در این چهارچوب صحبت از بیمه بیکاری مکفی که کفاف یک زندگی انسانی را بدهد رویایی بیش نیست. در یک کلام سرنوشت و مقدرات زندگی را مکانیسم "بازار" و "رقابت" و "انباشت و سود سرمایه" تعیین خواهد کرد. چند سال پیش ابراهیم یزدی٬ رهبر نهضت آزادی٬ جوهر اقتصادی و واقعیات این آلترناتیو را به روشنی چنین بیان کرد:
 
"ایران نمیتواند وارد عصر توسعه اقتصادی شود بجز از طریق انباشت سرمایه... اما در یک کشور توسعه نیافته مانند ایران چگونه میتوانیم انباشت کنیم؟ بجز از طریق ریاضت؟ بجز از طریق اینکه از مردم خواسته شود٬ بیشتر تولید کنید و کمتر مصرف کنید؟ ... جامعه ای که مردم آن بیشتر مصرف میکنند و کمتر تولید میکنند هرگز قادر به توسعه نخواهد بود. ... ما نمیتوانیم نفتمان را که سرمایه ملی است بفروشیم و پنیر و تخم مرغ و کره و گوشت بخریم و بدهیم شماها بخورید! مصرف را باید کم کرد٬ باید قناعت کرد و تولید را بالا برد!" سالها بعد داریوش همایون نیز جوهر سیاست اقتصادی جریان متبوعشان را نیز با کلمات و مفاهیم مشابهی تکرار کرد. "باید بیشتر کار و کمتر دریافت کرد". معنای عملی آلترناتیو اقتصادی راست چیز جز شکاف عظیم طبقاتی٬ محرومیت٬ و کار طاقت فرسا نخواهد بود. این سهم کارگر و توده مردم زحمتکش در این آلترناتیو بورژوایی است.

يک دنياى بهتر: حزب شعارهائى را پيشنهاد و طرح کرده است که بخشا عليه حکومت فقر و فلاکت و گرانى اند و بخشا بيانگر تمايل و اعتراض مردم بطور اثباتى. در مورد رابطه ايندو در مبارزه عليه فقر٬ حزب دقيقا چه سياستى را دنبال ميکند؟

آذر ماجدى: یکی از اصول پایه ای کمونیسم کارگری تشخیص و درک رابطه میان انقلاب و رفرم است. این مساله در میان بسیاری از جریانات چپ و کمونیسم محو و مغشوش است. سنتا و تاریخا جنبش چپ و جنبشی که تحت نام کمونیسم فعالیت می کند، عموما، به دو گرایش تقسیم می شوند: یکی با تاکید بر ضرورت انقلاب اجتماعی، مبارزه برای اصلاحات در زندگی طبقه کارگر و مردم را تحت نام رفرمیسم یا اکونومیسم بی ارزش می کند. گرایش دیگر در مبارزه برای اصلاحات غرق می شود و به مدافع جنبش تریدیونیونیستی و رفرمیستی بدل می گردد.

نزد جنبش کمونیسم کارگری و بالطبع حزب اتحاد کمونیسم کارگری یک رابطه تنگاتنگ میان این دو مقوله موجود است. ما مبارزه برای هر درجه از اصلاحات در زندگی طبقه کارگر و مردم را با مبارزه برای انقلاب کارگری کاملا بهم مرتبط می بینیم. ما به رفرمیسم نقد داریم، رفرمیسم یک گرایش سیاسی است که افق مبارزه را به مبارزه برای اصلاحات تحت شرایط موجود، یعنی جامعه سرمایه داری محدود می کند.

پس از این مقدمه فکر میکنم کاملا روشن است که ما هم برای کاهش فقر و بهبود وضعیت مردم مبارزه می کنیم و هم در این مبارزه در پی سازماندهی و تدارک انقلاب کارگری هستیم. ما می کوشیم نشان دهیم که تا زمانیکه سرمایه داری حاکمیت دارد، جامعه نمی تواند از فقر خلاص شود. نظام سرمایه داری مسبب و موجد فقر است. فقر بعنوان یک پدیده داده شده در نظام سرمایه داری است که تحت شرایط بحران بمراتب عمیق تر و گسترده تر می شود. و این شرایطی است که ما اکنون نه تنها در ایران، بلکه در کل جهان با آن روبرو هستیم.

ویژگی ایران وجود یک رژیم سیاسی سرکوبگر است که وجودش به ابعاد فقر می افزاید. بعلاوه، یک رژیم بمعنای عامیانه کلمه دزد و فاسد است که تمام منابع و ثروت تولید شده را به جیب می زند. این دلیل وجودی رژیم اسلامی است. روشن است که برای خلاصی از فقر مردم باید با این رژیم تسویه حساب کنند. تا زمانیکه این رژیم بر اریکه قدرت لم داده است، شرایط مردم هیچگونه بهبودی بخود نخواهد دید. باید این رژیم سرنگون شود. این حقیقت را مردم خود با گوشت و پوست خویش حس کرده اند. در پروسه مبارزه برای بهبود شرایط و علیه فقر ما خواهیم کوشید که مبارزه مردم برای سرنگونی را سازمان دهیم. ما خواهان یک سرنگونی انقلابی هستیم و می کوشیم که مبارزه برای سرنگونی رژیم را با مبارزه برای سازماندهی انقلاب اجتماعی، انقلاب کارگری، با هم به پیش بریم. این استراتژی حزب ما است و شعارهایی که برای مبارزه علیه فقر طرح کرده ایم، بیانگر این استراتژی است.

ممکن است برخی مطرح کنند که این افق، خوشبینانه یا آکنده از توهم است. به این دسته باید گفت که نه این دیدگاه، که ما به دشواری و پیچدگی آن آگاهیم، بلکه دیدگاهی که متصور است می توان تحت این رژیم و در چهارچوب نظام سرمایه داری با فقر مبارزه کرد، یک توهم خام بیش نیست. مبلغین این دیگاه یا خود متوهم اند یا می کوشند مردم را در توهم فرو برند. سرمایه داری و فقر همزاد یکدیگرند. این حقیقت را باید با صدای رسا به جامعه اعلام کرد.

ما برای افزایش دستمزد، دریافت بیمه بیکاری، مبارزه با اخراج، کسب درمان و آموزش رایگان، مسکن مناسب و غیره مبارزه می کنیم؛ ما در صف مرغ و گوشت علیه کمبود و قیمت های سرسام آور اعتراض می کنیم؛ ما رژیم اسلامی را بخاطر فقر و فلاکتی که بر مردم تحمیل کرده افشاء و محکوم می کنیم. ما مردم را فرا میخوانیم که در صف ها و در محلات متحد شوند و یک اعتراض متحد را سازمان دهند؛ ما طبقه کارگر را فرامی خوانیم که در مجامع عمومی خویش در مورد روش مبارزه علیه فقر بحث و تصمیم گیری کنند؛ ما طبقه کارگر را به اعمال کنترل کارگری فرا می خوانیم؛ و در دل تمام این تلاش ها و مبارزات اعلام می کنیم که باید این مبارزه را تا سرنگونی رژیم اسلامی و نظام سرمایه داری به پیش بریم.

از اینرو است که شعارهایی که ما در مبارزه علیه فقر طرح کرده ایم هم مسائل روز مردم را مد نظر قرار داده است و هم علیه رژیم و سرمایه داری است.

يک دنياى بهتر: پيشروان کارگرى در محلهاى کار و زيست با مسئله فقر درگيرند و از مباحث جارى ميان آنان است. حزب چه سياستى در شکل دادن به يک جنبش آگاهانه عليه فقر دنبال ميکند و بويژه کارگران کمونيست و سوسياليست بايد از کجا آغاز کنند؟

جليل بهروزى: تا آنجایی كه به امر سازماندهی مبارزه بالقوه و بالفعل علیه فقر است این اساسا به دوش كارگران كمونیست و سوسیالیست سنگینی میكند. حزب میتواند سیاست و خط و شعارها و مطالبات در این عرصه را روشن كند، تبلیغ و اشاعه دهد ولی نیرویی كه میتواند مبارزه و جدال واقعی در جلوی جبهه را به پیش ببرد پیشروان و مبارزین كارگری و كمونيستی هستند كه به اهمیت این عرصه وقوف و بدرجه ای اعتماد و اطمینان دیگران را پشت سر خود دارند.  

سیاست حزب ما بدرجات زیادی روشن است و تدقیق بیشتر آن به درجه تعمیق و گسترش یافتن خود مبارزه واقعی علیه فقر و فلاكت در جامعه بستگی دارد. سیاست و تلاش حزب ما بر این است كه اولا مبارزات پراكنده و محلی و بعضا خودجوش علیه فقر به هم متصل شده و به یك طوفان قدرتمند در مقیاس اجتماعی و سراسری بدل شود كه در راس آن طبقه كارگر قرار دارد. و این را تنها تشكلها و شبكه ها و محافل كارگری و كمونیست میتوانند امكان پذیر سازند. عرصه مبارزه علیه فقر درخود میتواند عرصه ای جهت متحد شدن و یكچارچگی كارگران كمونیست و محافل و جمع های آنان گردد. بطور قطع این خود نیاز به شعارهای واحد و همه گیر و مطالبات پایه ای كه خواست همه كسانی كه از فقر و گرسنگی رنج میبرند را منعكس میكند، دارد .

سیاست ما در این عرصه بر این محور میچرخد كه كارگران و مردمی كه از فقر رنج میبرند مبارزه شان را سازمان یافته و متشكل به پیش ببرند. در شرایطی كه دولت و سرمایه داران هر روز به سطح زندگی و معاش كارگران و مردم تهاجم میبرند و در زمانی كه گرانی و بیكاری و بی مسكنی بیداد میكند٬ در زمانی كه جمعیت عظیمی به خاطر فقر با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم میكنند، نمیتوان با مبارزات پراكنده و یا با شورشهای مقطعی رژیم را به عقب نشی وادار كرد و یا تعرض سرمایه داران و كارفرمایان را متوقف كرد. ما اشكال سازمانی مبارزه علیه فقر را در دیگر اسناد و نوشته هایمان توضیح داده ایم. ما مجامع عمومی و شوراهای كارگری و محلی را اشكال سازمانی مناسبی در مبارزه علیه فقر میدانیم و از این رو همه كارگران پیشرو و كمونیست را فرا میخوانیم كه سازمان دادن این گونه تشكلها را در دستور خود قرار دهند. تشكلهایی كه فراگیر و توده ای هستند و بر اراده مستقیم كارگران متكی میباشند.
 
وظایف دیگری كه در این میان بر دوش كارگران پیشرو و كمونیست سنگینی میكند وصل كردن مبارزات دیگر به مبارزه علیه فقر و فلاكت است. مبارزه علیه بیكاری، مبارزه برای اضافه دستمزد و یا حقوقهای عقب افتاده، مبارزه برای مسكن مناسب و ارزان و مبارزه برای بیمه های اجتماعی و بیمه بیكاری همه و همه اجزایی از مبارزه علیه فقر است. كارگران پیشرو و كمونیست باید بتوانند این مبارزات را به هم متصل كنند و به یك نیروی واحد بدل سازند.

قدم اول كارگران پیشرو و كمونیست در این عرصه این خواهد بود كه در درجه اول صفوف خود را متحد كنند. مبارزه با فقر و گرسنگی در خود میتواند محوری برای وحدت این بخش از كارگران گردد. باید شبكه ها و محافل موجود كارگری با وحدت حول شعارها و مطالبات مشخص و طرح و سازماندهی اقدامات مشخص حول هم جمع شده و نیرو بسیج كنند.

يک دنياى بهتر: سازماندهى در محلات با سازماندهى در کارخانه تفاوتهائى دارد. حزب بحث شوراهاى محلات را طرح کرده است. در محلات از کجا بايد شروع کرد و چگونه بايد پايه هاى يک قدرت توده اى را در متن اعتراض عليه فقر و فلاکت ريخت؟

سياوش دانشور: کمونيستهاى کارگرى در هر طرح سازماندهى فاکتور اختناق سياسى و دم و دستگاه سرکوب و پليسى رژيم اسلامى را مد نظر دارند. اختناق سياسى و سرکوب يک داده شرايط کار ماست. اما فرض ديگر ما کمونيستهاى کارگرى اينست که تسليم اين شرايط نشويم و آگاهانه و مرتبا براى درهم شکستن تناسب قوا به نفع توده مردم کارگر و زحمتکش تلاش کنيم. لذا ما با ديدگاههائى که اختناق را بهانه رواج سياست تسليم طلبى ميکند بشدت مخالفيم و از آنها فاصله داريم.

براى امر سازماندهى کمونيستى و انقلابى در شرايط اختناق سياسى بايد از روابط طبيعى و جارى و روزمره شروع کرد. در محلات خانواده ها در يک رابطه طبيعى قرار دارند٬ جوانان و اهل محل ميدانند چطور پليس و جاسوسان رژيم را دور بزنند٬ چگونه در متن روابط اجتماعى و شغلى و ورزشى و دوستى و غيره با هم در ارتباط باشند. همين شبکه هاى متنوع ارتباطى که محدود به يک محله هم نيست ميتواند جهت آگاهانه و مبارزاتى بگيرد. اين شبکه ها ميتوانند براى ايمن کردن محله٬ منزوى کردن جاسوسان و سرکوبگران رژيم٬ شکل دادن به مناسبات اجتماعى پيشرو٬ و نطفه هاى اجتماعات بزرگ در محلات بسيار موثر باشند. هميشه و براى شروع هر کارى بايد به امکانات و ماتريال واقعى و موجود متکى شد.

بدوا بايد فضاى محلات را تغيير داد. در محلات ميتوان و ضرورى است که تراکتهاى حزب را تکثير و پخش کرد٬ شعارهاى حزب عليه فقر و اختناق را همه جا نوشت و به حرف و شعار مردم تبديل کرد. مخالفت اکثريت عظيمى عليه فقر و فلاکت و گرانى و بيکارى روشن است و نياز به توضيح واضحات ندارد. آنچه که ضرورى است اينست که اين مخالفت و پتانسيل اعتراضى با اتکا به يک نقد عميق طبقاتى به شعارها و سياستهائى روشن ترجمه شود. ضرورى است که با ايجاد آمادگى اوليه رهبران کارگرى و افراد موثر و فعال امکان برگزارى اجتماعات محلات را فراهم کرد. خانواده هاى کارگرى و نسل جوان در اين زمينه بسيار کليدى هستند و ميتوانند نيروى وسيعى را بسرعت سر و سامان دهند. مردمى که هر روز با گرانى و کمبود مايحتاج عمومى و ايستادن در صف نان و گوشت و مرغ درگيرند٬ ميتوانند با آمادگى اين اجتماعات را به اعتراض عليه گرانى و حکومت فقر تبديل کنند. پايه هاى اين اعتراض و سازماندهى توده اى ميتواند در محلات و بويژه محلات کارگرى ريخته شود. شعارهاى روشن و مبارزه براى آزادى و رفاه ميتواند پتانسيل اعتراضى قوى کنونى را جهت آگاهانه بدهد و کل تناسب قواى سياسى را به نفع طبقه کارگر عليه سرمايه دارى و جمهورى اسلامى برگرداند.

بعنوان مثال ميتوان براى عدم پرداخت قبض هاى دولتى اعم از برق و گاز و تلفن و غيره دستجمعى اقدام کرد. اين اقدامى مهم است که اگر وسيعا صورت گيرد حکومت با موقعيت فلج روبرو ميشود. حقوق کارگر را چند ماه تا يکسال نميدهند٬ مردم پول تامين غذا و مسکن و ابتدائيات زندگى را ندارند٬ پول که نميتوانند چاپ کنند. حقوق کافى و سر وقت بدهند تا هزينه ها را پرداخت کنيم. اين سياست بارها عملى شده و تاثير داشته است. براى اينکارها بايد هماهنگى هاى لازم و جمعى در مجامع عمومى صورت بگيرد.  

ميتوان ابتدا مجامع عمومى را در محلات کارگرى در متن اجتماعات طبيعى خانواده هاى کارگرى و در مقياس کوچکترى برگزار کرد. ميتوان جهت و سياستها را روشن کرد و در چند جا جمع شد و آمادگى ايجاد کرد. ميتوان به انواع ابتکارات متکى شد تا آگاهانه نيروى وسيع خانواده هاى کارگرى و مردم زحمتکش را براى منافع واحد وارد صحنه اعتراض کرد. بسيار روشن است که پشت هر اعتصاب کارگرى٬ پشت هر اعتراض توده اى٬ پشت هر مجمع عمومى و اعتراض عليه حکومت اسلامى فقر و اختناق٬ صفى از رهبران عملى و افراد ذينفوذ و فعالين سياسى قرار دارند که اين امکان را ايجاد ميکنند تا در شرايط مناسب نيروى توده اى بميدان بيايد. به هر حال بايد ملزومات هر اعتراض و تشکل را فراهم کرد و موانع را رفع کرد.

مسئله اساسى اينست که شوراهاى محلات ايجاد يک قدرت توده اى آلترناتيو و متکى به اعمال اراده توده مردم کارگر و زحمتکش عليه قدرت سياسى و فعال مايشائى رژيم اسلامى است. اين قدرت ميتواند و بايد از همين امروز شکل بگيرد و عليه فقر و فساد و اختناق و سرکوب رژيم اسلامى و نظام سرمايه دارى بميدان بيايد و قدرتمند شود. *